«زندگی خصوصی درختان»، داستان یک شب از زندگی خولیان است، استاد دانشگاه و نویسندهای شیلیایی که پس از خواباندن دانیلا، دخترخواندهاش، زندگی معمولیاش را مرور میکند در حالیکه منتظر است تا همسرش به خانه برگردد
«زندگی خصوصی درختان»
نویسنده: آلهخاندرو سامبرا
مترجم: ونداد جلیلی
ناشر: چشمه، چاپ اول: بهار 1397
71 صفحه، 7500 تومان
****
«جریان را خوب نگاه کن: پل جلو میرود، ما جلو میرویم، آب بیحرکت میماند، راکد میشود. اینها را خولیان، ناپدری دانیلا، ایستاده بر پلی به او گفته بود، پلی که وقتی دانیلا بچه بود، خولیان زیاد به آنجا میبردش. اول سخت است اما بعد عادت میکنی، مثل آن تصویرهای عجیب که باید آن قدر نگاهشان کنیم تا شکلی در آنها پدیدار شود، مثلا شکل اژدها، یا خرس یا صورت آدم. باز هم نگاه کن، نگاهت را بر منظره متمرکز کن، آن قدر خیره به آب نگاه کن تا حس کنی جلو میروی، که پل جلو میرود، که رودخانه دیگر رودخانه نیست، آب از حرکت میافتد و حالا تویی که سوار قایق بر آب حرکت میکنی.»
آلهخاندرو سامبرا شاعر، نویسنده و مقالهنویس شیلیایی معاصر که در روزنامههای مهمی همچون ال پاییس (El País)، لاس اولتیماس نوتیسیاس (Las Últimas Noticias) و لا ترسرا (La Tercera) قلم زدهاست، در شهر سانتیاگوی شیلی به دنیا آمد و تحصیلات دانشگاهیاش را نیز در آمریکای لاتین ادامه داد. او که ابتدا با عنوان شاعر شناخته شد، دو اثر شعری با عنوانهای «خلیج بیفایده» و «جابجایی» دارد. فرم روایی اثر دوم قابلیتهای روایتگرانهی سامبرا را آشکار و او را تبدیل به نویسندهای جهانی میکند تا جایی که او علاوه بر رمان «زندگی خصوصی درختان»، سه رمان دیگر با عنوانهای «راههای برگشتن به خانه»، «بنسای» و «نسخهبرداری» نیز نوشته است. دو فیلم «راههای برگشتن به خانه» و «بنسای» نیز بر اساس رمانهایش ساخته شدهاند.
کتاب نثری ساده و خوشخوان دارد و ترجمهی روان ونداد جلیلی هم آن را برای مخاطب فارسیزبان، خواندنیتر کرده است. رمان از دو بخش تشکیل شده است: «گلخانه» که صفحههای 9تا66 کتاب را به خود اختصاص میدهد و «زمستان» که صفحههای 67 تا 71 را شامل میشود. در گلخانه همهی نکات مهم زندگی خولیان، همسرش ورونیکا، فرناندو همسر سابق ورونیکا و دخترشان دانیلا روایت میشود. نویسنده از شرح و بسط اضافهی ماجراها فارغ است و روایت سرراست و شفافی از این آدمهای معمولی ارائه میدهد. در گذر از کودکی تا جوانی خولیان و از کودکی تا جوانی دانیلا، اطلاعاتی از نوع زندگی اجتماعی، دغدغهها و چالشهای فردی، روابط خانوادگی و بینافردی و بسیاری دانستنیهای دیگر از زندگی در شیلی، در طی بیش از نیم قرن و در بستری روان و با زبانی سلیس روایت میشوند.
«زندگی خصوصی درختان»، داستان یک شب از زندگی خولیان است، استاد دانشگاه و نویسندهای شیلیایی که پس از خواباندن دانیلا، دخترخواندهاش، زندگی معمولیاش را مرور میکند در حالیکه منتظر است تا همسرش به خانه برگردد. این رمان، از زندگی و دغدغههای آدمهای معمولی حرف میزند. از درون ذهن شخصیتها و احساساتشان. آن چیزی که زندگی خولیان را برای همیشه تغییر میدهد، فقط یک شب معمولی است. شبی که همسرش او و دخترش دانیلا را برای همیشه ترک میکند. خولیان از آن پس فقط پدر و حامی درختچهی بنسایاش نیست، بلکه پدر دانیلا نیز هست. بنسای که در دیگر آثار آلهخاندرو سامبرا نیز نقش دارد، شاید نماد موجودی پایدار، قدیمی و ابدی است که در عین حال نیاز به مراقبت و توجه ویژه دارد. برای ابدی شدن نیاز دارد که شرایط اطرافش ثابت و بیتغییر بماند، مثل زندگی در یک گلخانه. اما شرایط و تصمیمهای دیگران خولیان را در جایگاهی قرار میدهد که توجهاش را معطوف زندگی دخترکی کند که به اندازهی بنسایاش به او وابسته است. گویی بنسای همان دانیلا است و دانیلا همان بنسای. با این فرق که اولی فقط در شرایط بدون تغییر و گلخانهایاش زنده میماند ولی دومی زمستان ناملایمات زندگی را تجربه میکند و جان سالم به در میبرد، هر دو اما با توجه و مراقبت خولیان. بنسای تنها چیز عزیزی است که از زندگی قبلی برای خولیان میماند و دانیلا تنها میراث ارزشمند زندگی جدید.
در آثار سامبرا واقعیت و خیال، مرور خاطرات گذشته و روایت زندگی آینده در هم میآمیزند. رنگها در واقعیت حضور و نقش دارند. اتاقها سبز و آبی و سفیداند و خاکستری بودن آدمها ویژگی نگاه روانشناسانه و منصفانهی راوی است به دنیای پسامدرن اطرافش. گویی راوی میخواهد بگوید خیر و شری در کار نیست و آدمهای اطرافمان تحت تاثیر شرایطی که نمیدانیم، آرزوهای برآورده نشدهای که از آن آگاهی نداریم و هزار عامل ریز و درشت دیگر تصمیماتی میگیرند که بیشک زندگی ما را هم تحت تاثیر قرار میدهد. شاید زندگی واقعی، آن گلخانهای نباشد که شرایطش همیشه مطبوع و ملایم است و یا شاید ما تنها عامل موثر در کنترل شرایط و بهدستگرفتن سکان زندگیمان نیستیم. شاید ما باید فقط زندگی خودمان را بکنیم و قضاوت با آینده است. شاید بخواهد ما را هم ببیند و بخواند شاید هم نه. شاید دانیلا روزی کتابی را که به او تقدیم شده بخواند، شاید هم نه.