جمعه, ۰۳ می ۲۰۲۴
جمعه, ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 
سایه ی باد

حدود 13 سال پیش در سفری که به اسپانیا داشتم طبق معمول که از فرصت استفاده می کردم و در کتابفروشی ها سرک می زدم به همین کتاب سایه باد برخوردم. همه جا در فهرست و در جایگاه کتاب های پر فروش قرار داشت.

در حال حاضر به یاد ندارم که چاپ چندم بود و همان عدد نظرم را جلب کرد و سراغش رفتم. کتاب را خریدم و در جا شروع به خواندن کردم. یادم هست که حتی در قطار از یک ایستگاه هم جا ماندم. به هر ترتیب پس از بازگشت به ایران با نشر نوروز هنر و مرحوم آقای ذوالفقاری صحبت کردم و قرار شد که کتاب را ترجمه کنم و نوروز هنر منتشر کند. در این میان نشر کاروان هم همین کتاب را اما با ترجمه انگلیسی به مترجم سپردند برای ترجمه و وقتی با مترجم ( که اگر اشتباه نکنم چون چندین سال گذشته خانم گرگانی بودند) صحبت کردیم معلوم شد که هر دو کتاب یکی است و چه بهتر که از زبان مادر ترجمه شود . پس به توافق رسیدیم که پس از ترجمه به نشر کاروان تحویل شود. اما تصمیم گرفتیم که حال که این امکان است ترجمه را خانم گرگانی قبول زحمت کنند و با ترجمه انگلیسی مقابله کنند. خیلی جالب بود که در طول کار به مواردی بر می خوردیم که چندین بار کل یک پاراگراف در متن انگلیسی حذف شده بود. علت را نفهمیدم ولی به هر حال مهم این بود که حتما در ترجمه های دیگر هم این اتفاق می افتد وقتی که از زبان سوم این کار انجام می شود.
درباره داستان کتاب خانم گرکانی کامل و بدرستی همه چیز را بیان کردند و من به آن نمی پردازم که تکراری نشود البته آنچه در این کتاب توجه مرا جلب کرد، شیوه داستان نویسی آن است، که لایه به لایه خود را به خواننده عرضه می‌کند، شاید اگر نویسنده تازه کار یا غیرخلاقی بود، می توانست به جای این رمان، حداقل چهار رمان بنویسد، اما در سایه باد داستان به گونه‌ای روایت می شود که لایه‌های متفاوت و گاه متناقض به هم ارتباط پیدا می کنند و مکمل هم می شوند. آن کتابخانه عجیب و غریب کجا و سرگذشت پسر سردار کجا؟ شاید تنها چیزی که می‌توانست این دو را به هم پیوند دهد، شگفتی یکی و هراس انگیزی دیگری باشد، پیچیدگی سایه باد نه روایت و سبک نویسنده که خیلی سرراست و سهل و ممتنع است، بلکه در لایه بندی روایت، زندگی های معمولی خیلی آرام بدل می شود به زیستی پیچیده و به شدت پراکنده و متشنج و آنگاه که پیوند می خورد به زندگی دیگرانی که زیستی شگفت و گاه غریبانه تر از این یکی دارند، بر اعجاب کتاب می افزاید. فقط کافی شخصیت آن مبارز جنگ داخلی را که از میدان جنگ و شکنجه‌های ماموران جان به در برده و اکنون آواره و خیابانخواب سرمیکند، با زندگی آن ساعت ساز مقایسه کنیم. اینها از عواملی بود که مرا در همان ابتدا به سایه باد علاقه مند کرد، در ادبیات اسپانیایی زبان که خود یک قاره است، نویسنده خلاق و کتاب شگفت انگیز کم نیست، اگر کتابی توانست در این میانه ذهن کسی را که عمری با این ادبیات زیسته به خود مشغول کند، بدون تردید کتابی برجسته است و من معتقدم سایه باد این خصوصیت دارد، وگرنه دست به ترجمه آن نمی زدم.
کلا خیلی ترجمه پیچیدگی یا مشکل نداشت مثل مواردی که در کارهای روموگایگوس یا ماکز یا کورتازار آدم می بیند یا در کارهای فوئنتس حتی اصلا آنقدر پیچیدگی نداشت. یادم هست که این کتاب را در شرایط بسیار بدی کار می کردم. پدرم بیمار بودند و من هم تعهد داشتم که سر وقت کتاب را تحویل بدهم هر روز پشت در اتاق بیمارستان همچنان در آن شرایط کار می کردم که بتوانم بدون تاخیر تحویل بدهم. به هر حال کار تمام شد و خانم گرکانی هم زحمت کشیدند متن اتگلیسی را با ترجمه مطابقت دادند. متاسفانه با این همه تلاش و کار سخت و آن شرایط، کتاب مجوز نگرفت و گفتند کلا غیرمجاز اعلام شد. یعنی حتی علت را اعلام نکردند یا به هر حال به من نگفتند. چندین سال گذشت. چند سال پیش نشر دیبایه را معرفی کردند و ما کتاب را به نشر دیبایه را معرفی کردند و ما کتاب را به نشر دیبایه تحویل دادیم. آن هم چند سال طول کشید تا بالاخره کتاب چاپ شد. یعنی سال 84 کتاب تحویل داده شد برای بار اول و اکنون در سال 1395 کتاب چاپ شد و واقعا هم خوشحالم که کتاب با اینکه با تاخیر درآمد با جلد خیلی عالی و با کیفیت چاپ شد. از همه دست اندر کاران تشکر میکنم. به خصوص از آقای قاسم زاده که روی کتاب زحمت کشیدند چون پس از چند سال واقعا لازم بود.

ثبت نام در خبرنامه ایمیلی سایت سنتینلا

برای اطلاع از اخرین رویدادها در امریکای لاتین عضو شوید!